روایت های یک زندگی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

اگر یکی عنوان نداشته باشه باید چیکار کنه ؟

جمعه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۳۰ ب.ظ
دیشب بعد از شش ماه و شش روز سکونت در تهران توفیق زیارت امام زاده صالح را یافتیم. بعد از احوالات ناخوشایند این چند روز برای هردو مون شدیدا همچین محیط آرامش بخشی نیاز بود. خصوصا این که من رو یاد حرم امام رضا(ع) مینداخت. قسمت قشنگ ماجرا عبور از بازار بود :)) در راه برگشت با رستوران های خفنی روبرو شدیم. هرچند اهل خرج کردن برای غذای بیرون نیستیم اما دلم خواست برای سالگرد عقدمون مثلا یکی شون رو امتحان کنیم.(البته در صورتی که مقادیری وجه مفت دست مون باشه وگرنه من عذاب وجدان میگیرم :\) ساعت نزدیک یک بود که رسیدیم خونه. چون به مترو نرسیدیم و مجبور شدیم با بی.آر.تی بیاییم. حدود یک ساعت و نیم ایستاده بودم و کمرم داشت خم میشد -ـ- با این حال راضی ام از انتخاب مون. وقتی که به حرم امام رضا دسترسی نداریم زیارت برادرشون میتونه آروم مون کنه :)

+ این کیبورد مزخرف حرف ب نداره. یعنی ب داره ها! ب نداره. همون حرفی رو میگم که باهاش کلمه ی بیتزا رو مینویسن. کلی جمله بندی مو بخاطر همین یه حرف تغیییر دادم! در ضمن از فردا قراره صاحب لب تاب بشم ^_^ حالا هی بگید مجردی بهتره :))
  • ۹۵/۰۱/۲۷
  • بنتُ الهدی

نظرات  (۲)

امام زاده صالح رو بعد از یک خستگیِ عمیق، همین آخرِ عیدی رفتیم... نشد اونجور که بایستی بشه. داشتم تو صحن نادر میخوندم. وضعیتِ کِدری بود. حالم به جا نبود و ..
راسی،
خوشحالم برات اردی بهشتی(قلب) خی لی خی لی
پاسخ:
ایشالا یه بار دیگه بیای. با حال به جا البته :) من خبر کنی
عزیز دلمی تو 
یعنی تبلیغاتت برا ازدواج از پهنا تو حلق صدام حسین ! :| :)))))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">