روایت های یک زندگی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

ثمره ی پنج سال زنذگی

شنبه, ۵ مهر ۱۳۹۹، ۱۱:۵۸ ب.ظ

در آستانه ی پنجمین سالگرد عروسی مان..

یک لذت شیرین نصیبم شد..

عمیقا خوشحالم که آقای همسر تمام تلاشش را کرد که مدت زمان سفر اجباریش را کوتاه کند یا ما را هم با خود ببرد. چرا؟ چون دوری ما برایش سخت بود. و این، برای ما، یعنی یک اتفاق بزرگ. ما که در این پنج سال با انواع و اقسام مشکلات جنگیدیم و هنوز هم در حال نبردیم اما میخواهیم این زندگی را نگه داریم.. ما که اخیرا خیلی چیزها بین مان خراب شد اما این اتفاق، این دلتنگی مثل آب روی آتش بود.. این دلتنگی نه از جنس شور و شوق سال اول زندگیست، نه از جنس متن های عاشقانه ی دروغین. این خود خود عشق است.. عشقی که از لابلای سختی ها و استقامت ها و بارها زمین خوردن و بلند شدن متولد شده. این یعنی آنقدر دوستت دارم که هنوز نرفته، دلم برایت پر میکشد.. این دوست داشتن خیلی زیباست. ما که مدت ها نداشتیم اش، ارزشش را میدانیم..

خدایا خودت پناه همه ی بی پناهان باش. فقط خود خودت که بهترینی

  • ۹۹/۰۷/۰۵
  • بنتُ الهدی

نظرات  (۱)

  • آقای گوارا
  • خیلیا تا فاصله ای ایجاد نشه و تا یکی دو روز از اون فاصله نگذره حس دلتنگی توی دلشون ایجاد نمیشه ... اما به قول شما همسرتون نرفته دلش پر کشیده و این یعنی نمره عشق همسرتون به شما خیلی بالاست الحمدلله ، ماشاالله ...

    یادمه ما هم که اوایل دلخوری هایی بود با همین فرمول فاصله میزان علاقمون رو کشف کردیم . 

     

    عشقتون پایدار ...

    پاسخ:
    بله دقیقا همینطوره.. شیرینیش برای من اینجاست که همیشه خودم تا اسم سفر میومد دلتنگ بودم اما همسر نه..
    و این تغییر و دلتنگی همسر برای من خیلی ارزشمنده چون با تلاش و زحمت بدست اومده.. در واقع ساختیمش!

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">