ثمره ی پنج سال زنذگی
در آستانه ی پنجمین سالگرد عروسی مان..
یک لذت شیرین نصیبم شد..
عمیقا خوشحالم که آقای همسر تمام تلاشش را کرد که مدت زمان سفر اجباریش را کوتاه کند یا ما را هم با خود ببرد. چرا؟ چون دوری ما برایش سخت بود. و این، برای ما، یعنی یک اتفاق بزرگ. ما که در این پنج سال با انواع و اقسام مشکلات جنگیدیم و هنوز هم در حال نبردیم اما میخواهیم این زندگی را نگه داریم.. ما که اخیرا خیلی چیزها بین مان خراب شد اما این اتفاق، این دلتنگی مثل آب روی آتش بود.. این دلتنگی نه از جنس شور و شوق سال اول زندگیست، نه از جنس متن های عاشقانه ی دروغین. این خود خود عشق است.. عشقی که از لابلای سختی ها و استقامت ها و بارها زمین خوردن و بلند شدن متولد شده. این یعنی آنقدر دوستت دارم که هنوز نرفته، دلم برایت پر میکشد.. این دوست داشتن خیلی زیباست. ما که مدت ها نداشتیم اش، ارزشش را میدانیم..
خدایا خودت پناه همه ی بی پناهان باش. فقط خود خودت که بهترینی
- ۹۹/۰۷/۰۵
خیلیا تا فاصله ای ایجاد نشه و تا یکی دو روز از اون فاصله نگذره حس دلتنگی توی دلشون ایجاد نمیشه ... اما به قول شما همسرتون نرفته دلش پر کشیده و این یعنی نمره عشق همسرتون به شما خیلی بالاست الحمدلله ، ماشاالله ...
یادمه ما هم که اوایل دلخوری هایی بود با همین فرمول فاصله میزان علاقمون رو کشف کردیم .
عشقتون پایدار ...