روایت های یک زندگی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

۶ مطلب در شهریور ۱۳۹۶ ثبت شده است

سرباز کوچک کرب و بلا

جمعه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۶، ۰۱:۳۴ ب.ظ

امروز مراسم شیرخوارگان .. برایت لباس سبز برداشتم فرزندم .. به نیت این که سال بعد، چنین روزی تن ات کنم و بگیرمت بغل بیاییم مراسم. 

اولین چیزی که قبل از دنیا آمدنت، اصلا قبل از وجودت برایت کنار گذاشته ام این دو تکه لباس بود. به امید این که پسر کوچک ارباب، حافظ و نگهدارت باشد. 

هنوز نیامده، روضه ی شش ماهه که میخوانند دلم آتش میگیرد. وای به حال روزی که در آغوشم باشی و شیرخواره .. وای به حال دل رباب ..

  • بنتُ الهدی

چند قدم تا محرم

چهارشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۶، ۱۱:۳۱ ق.ظ

دارم به برپایی روضه توی خونه مون فکر می کنم ..


میشه خدا ؟

اولین روزهای حضورمون توی خونه رو با ذکر روضه ی اباعبدالله شروع کنیم .. خونه مون منور بشه با اسم و یادشون و اشکی که میریزیم ..

یه روضه ی کوچیک و ساده ..

انشاالله همه چی خوب پیش بره و زودتر مستقر بشیم. دعامون کنید

  • بنتُ الهدی

سه.شنبه

چهارشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۶، ۰۱:۱۷ ق.ظ

سه شنبه روز بسیار خوبی برای من بود ..

رفتم توی سایت دیدم با انتقالی همسر جان موافقت شده :)

چند ساعت بعد سر سفره ی ناهار از شرکت زنگ زدن و همسر قرار ملاقات گذاشت. پنج بعدازظهر.

و فردا اولین روز کاریش رو شروع میکنه :)

نمیدونم با چه زبونی باید خدا رو شکر کنم ..

فقط خودش میدونه چقدر خوشحالم و چقدر منتظر این روز بودم ..

تو اوج ناامیدی دو رکعت نماز حاجت امام جواد خوندم ..

و شب میلاد امام هادی این خبرهای خوب به گوشم رسید ..

معنیش چی میتونه باشه ؟

جز نگاه مهربون و لطف بی حدشون ..

حتی چیزی که نخواسته بودم هم اجابت شد ..

الحمدلله

  • بنتُ الهدی

صد و چهل و چهار

يكشنبه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۶، ۱۲:۳۲ ق.ظ

یه خونه ی 70متری نقلی دیدیم :) کوچولوعه ولی نوساز و خوش ساخت. به دل مون نشسته. نزدیک مامان اینا هم هست. 

دارم آینده مونو توی اون خونه تصور میکنم ..

نمیدونم جور میشه برامون که بریم اونجا یا نه ..

خدایا اگر صلاح مونه خودت همه چی رو ردیف کن ..

+حسابی دعامون کنید. توی این یک هفته الحمدلله همه چی خوب جلو رفته.. انشاالله خونه مون هم حل بشه و زوتر جابجا بشیم.

  • بنتُ الهدی

مادر دختری طور

شنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۶، ۰۱:۳۹ ق.ظ

من و مامان امشب توی عروسی لباس ست پوشیدیم :)

یه پارچه ی مشترک رو دادیم خیاط دو تا پیراهن برامون دوخت.

صورتی :)

مدل شون کاملا مثل هم نیست ولی مشخصه. چندنفر بهمون گفتن.

مامان میگه اون موقع که کوچیک بودی ازین کارا نمیکردن که ! عیبی نداره الان ست میکنیم :)

میگم اگه یه دختر داشتم برا اونم لباس میدوختیم سه تا مثل هم :)

  • بنتُ الهدی

آه .

چهارشنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۶، ۰۹:۱۰ ب.ظ

خون ِِ دل میخورم ای کاش که تاثیر کند ..

  • بنتُ الهدی