روایت های یک زندگی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

۴ مطلب در فروردين ۱۳۹۷ ثبت شده است

یک قدم تا رویا

دوشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۷، ۰۶:۱۰ ب.ظ

نسکافه

کاغذ

قلم

+قشنگ ترین ترکیبی که میتونه وجود داشته باشه.

و من امروز ساختمش.

:)

دعا کنید به نتیجه برسه.

دیروز اولین کارگاه تخصصی مربوط به رشته ام رو گذروندم.

دعا کنید اینم ادامه دار باشه.

یعنی دارم به آرزوهام میرسم؟

نمیدونم خدا چی برام نوشته اما دعا میکنم هرچی خودش میخواد بشه.

این دو روز قطعا به یادم می مونه.

  • بنتُ الهدی

صدوهفتادونه

جمعه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۷، ۱۲:۴۱ ق.ظ

روابط من و پسر خواهرشوهر

بعد از عقدش کلا متحول شده :|

تا قبل از اون فقط در حد یه سلام و علیک بود.

چند شب پیش به من میگه زندایی تو اینستا درخواست دادم لطفا اکسپت کنید :| پیج جدیدمه.

میگم باشه :))

اسم آیدی شو میگه

میگم باشه اکسپت میکنم.

میگه نه آخه قبلا رد کردین.

میگم عه!اون شما بودی؟ نمیدونستم شمایی باشه. 

خلاصه که شدیدا زندایی شدم :))

مجرد که بود خودم خیلی رعایت میکردم و واقعا مکالمه ای نداشتیم باهم. الان دیگه روش باز شده :)) نامبرده سه سال از من کوچکتره و هنوز یک ماه نیست عقد کردن :)

.

این مدت به دلایلی خیلی برای من و همسر زحمت کشید و کمک مون کرد. ایشالا خدا برای خودش و خانمش جبران کنه :)

  • بنتُ الهدی

با/بی تربیت

سه شنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۷، ۰۹:۴۰ ب.ظ

به قدری تربیت دوران کودکی

مهم

و

حساس

و

تاثیرگذار بر آینده ی فردِ

که پیشنهاد میکنم بجای تحقیق راجع به خاستگارتون

برید در مورد دوران کودکیش تحقیق کنید :|

هم واقعیت رو میفهمید، هم راحت تر شناخت حاصل میشه.

که البته این کار ممکن نیست.

ولی میتونم بگم تمام اختلال ها و بدرفتاری های بزرگسالی ریشه در دوران کودکی داره.

همون طور که تربیت صحیح آینده ی خوب رو رقم میزنه.

تو رو خدا بچه هاتونو "تربیت" کنید.

خواهش میکنم.

+چقدر خوبه آدم روانشناسی بلد باشه بتونه به بقیه کمک کنه :)

+چقدر بده آدم روانشناسی بلد باشه ببینه طرف داره مسیر غلط میره ولی نتونه حرفی بزنه. اینجاس که میخوام سرمو بکوبم به دیوار. ولی خب تا کسی خودش درخواست نکنه نمیشه سمتش رفت. نمیخوام ازین زنای نصیحت کننده بشم که تا طرف دوکلمه حرف میزنه راه و چاه نشونش بدم :))

+چقدر نمیدونم خوبه یا بد که آدم روانشناسی بلد باشه بعد خدا یه گره بزرگ بندازه تو زندگیش و بگه بیا تو که روانشناسی و ادعات میشه از پس زندگی خودتم نمیتونی بربیای. خلاصه دعا کنید برام که شدیدا محتاجم.

  • بنتُ الهدی

زندگی

شنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۷، ۰۲:۰۶ ب.ظ

نود و هفت از همون شب اول نشون داد که همه چی عوض شده..

همه مون یک سال بزرگتر شدیم.

دو سال و نیم از زندگی مون گذشته.

در دو زمان حس کردم روابطم با خانواده همسر مسئله ساز شده.

یکی بلافاصله بعد از عروسی مون بود که علتش عدم شناخت بود و بی تجربگی.خیلی تحت فشار بودم.

یکیش الان. منتها فرقش اینه که الان مسیرمو یا بهتره بگم مسیرمونو پیدا کردیم. الان در برابر گلایه ها میتونم محکم از اعتقادم دفاع کنم. میتونم راحت تر "نه" بگم و نگران دلخوری های بعدش نشم. میتونم خودمو درگیر ظاهر زندگی خیلیا نکنم. میتونم شرایط رو بسنجم و انتظار نابجا از همسرم نداشته باشم.

همه ی اینارو مدیون همراهی همسرم هستم. که کاملا منطقی عمل میکنه و بی دلیل از کسی دفاع نمیکنه. خوشحالم که دوتایی مون تو یه تیم ایم :) خوشحالم که هم عقیده ایم.

+عمو از بیمارستان مرخص شده خداروشکر. ایشالا حالش زودتر خوب بشه.ممنون از دعاهای خوب تون و کامنت هایی که گذاشتین. پست قبل پاک میشه.

+به خاطر عقد برادرزاده ی همسر عملا سفرمون افتاد نیمه ی دوم تعطیلات نوروزی. مامان اینارو هم توجیه کردیم و دلخور نشدن خداروشکر:)

  • بنتُ الهدی