درد دل
اگر انرژی منفی های این پست جذب تون میشه، خواهش میکنم نخونید :)
از قبل بارداری شنیده بودم خانم ها توی این دوران از نظر عاطفی دچار نوسان میشن و کلا روحیه ی حساسی پیدا میکنن. اما تا همین چند هفته ی اخیر، با عمق وجود درکش نکرده بودم! سه ماهه ی اول بیشتر با ترس و اضطراب های گاه به گاه گذشت.. حتی وقتی خانم دکتر عزیزم در ویزیت اول گفت اگه تا سه ماه اول بمونه خوبه.. یک لحظه دلم ریخت و توی دلم گفتم اگه بخواد بخواد می مونه. و دیگه بهش فکرنکردم. حرفش رو از ذهنم پاک کردم و تا حالا به هیچکس هم نگفتم اون شب یک لحظه قلبم ایستاد. تا اوایل سه ماهگی خانه ی پدری بودم و همه هوامو داشتن..مامان یک روز در میون بساط کباب راه مینداخت و بابا کاسه ی آجیل بالای سرم رو پر میکرد. خب طبیعتا هیچ دلیلی برای احساس بد داشتن، نداشتم. حالا که کمی سنگین شدم و کم انرژی هر حرفی، نگاهی، صدایی آزارم میده. امشب بعد نماز نشستم و گریه کردم. صدای بلند تلویزیون آزارم میده. جمع و پهن کردن سفره برام خیلی سخته. یه وقتایی با خودم میگم من قبلا چطوری پله ها به سرعت بالا میرفتم؟ با وجود همه ی همکاری های همسر باز هم کم میارم. انگار اون ترس، جای خودش رو داده به یه روحیه ی شکننده! حالا خوب میفهمم این که خانم های باردار توی این دوران حساس میشن یعنی چی.
هر لحظه شکر کنم بازم کمه، این درد دل ها رو به حساب ناشکری نذارید.
- ۹۷/۰۷/۱۷