شکستن
شنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۳۰ ب.ظ
برای سومین روز، با دخترک توی تراس نقلی خانه مان بازی کردیم.
بله، در همین هوای داغ قبل غروب. به مدت نیم ساعت.
قدم زدیم، توپ بازی کردیم.
راستش فکرمیکردم زیادی کوچک است و جایمان نمیشود.
پنجشنبه بندرخت ها را آوردم داخل، زمین را شستم و دیدم موتور کولر و ماشین لباسشویی آنقدرها هم که فکر میکردم جا نگرفته اند.
به هرحال فضا برای بازی یک کودک یک ساله و نیمه کافی بود.
و این من بودم که در ذهن خودم یک "نه" محکم ساخته بودم و نمیتوانستم غیر از آن را بپذیرم.
گاهی باید چارچوب ها را شکست. تجربه های جدید همیشه ترسناک نیستند. لااقل به امتحانش می ارزد.
- ۹۹/۰۵/۱۱