روایت های یک زندگی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

ذهنیاتم

يكشنبه, ۱۷ مهر ۱۴۰۱، ۱۲:۴۳ ب.ظ

بعد از کرونایی که اسفند ماه درگیرش شدیم چندتایی سرماخوردگی رو پشت سر گذاشتیم اما این یکی از همه قوی تره!

طوری که توانمو گرفته‌ و خیلی از حالتی که توش هستم کلافم.. دلم سوپ گرم مامان‌پز میخواد و جون ندارم خودم آشپزی کنم.. دلم میخواد همسر ساعتایی که خونس بهم کمک میکرد و ظرفها رو میشست.. واقعا درک این موضوع اینقدر سخته که وقتی کسی مریضه نمیتونه یه سری کارها رو انجام بده و باید کمکش کرد؟

دخترک از صبح‌ که چشماشو باز کرده نشسته پای تی وی و من توی تختم بین‌ خواب و بیداری و فقط در حالت استراحت حالم بهتر میشه.. الان گرسنمه و با اکراه عدس پلوی دیشب رو باید گرم کنم بجای سوپ خوشمزه.. تو فکرم به همسر بگم یه فکری برای شام بکنه خودم دلم یه غذای گرم مایعی میخواد..

این نوشته ها صرفا فکرهای توی سرم هستن و هیچ ارزش دیگه ای ندارن..

  • ۰۱/۰۷/۱۷
  • بنتُ الهدی

نظرات  (۲)

همین الان با اسنپ یا یه اپلیکیشن دیگه یا اصلا از رستوران‌های دور و بر برای خودتون سوپ سفارش بدید.

بعضی وقتا نباید منتظر بمونیم اطرافیان با ما مهربان بشن، خودمون با خودمون مهربون باشیم.

پاسخ:
اتفاقا به فکرم هم رسید و  یه چرخی تو اسنپ فود زدم اما با دیدن نظراتی که در مورد طعم سوپ نوشته بودن منصرف شدم :|

همه‌ی این ذهنیاتت ارزش دارن چرا نداشته باشن؟ و به شدت قابل درک :))

پاسخ:
خیلی با خودم درگیرم که بنویسم شون یا نه! بنظرم هیچ سودی ندارن :))
بیا با هم گریه کنیم :))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">