امروز
دوست نداشتم کسی چیزی بفهمه
با اکراه برای دخترخالم نوشتم : ولی خودم داغونم
و اون آنلاین نشد و الان دیدم که دوتا تیک خورده ولی جواب نداده..
حتما سرش شلوغ بوده..
منم دیگه قصد ندارم توضیحی بهش بدم و اگر بعد این تاخیر طولانی جواب داد میپیچونمش..
دوست دارم زنگ بزنم به دوست صمیمیم.. و یک ساعت تمام باهاش حرف بزنم.. اما میدونم که حالش بد میشه و این منصرفم میکنه..
دوست دارم با کسی بجز خانوادم حرف بزنم..
هرچند جزییات رو برای هیچ کسی نمیتونم توضیح بدم.. اونا رو فقط به مشاور میگم..
امروز ساعت ۷ نوبت گرفتم.. دقیقا مصادف شد با وبینارم ولی چون میخواستم در اولین فرصت برم نخواستم ساعتشو عوض کنم..
همسر قول داده که منو میبره. بنظرش مشاور میگه باید جدا شیم. هرچی میگم مشاور کارش اینه که مشکلو حل کنه میگه مشکل ما حل شدنی نیست..
هوووففف...
ولی من امیدوارم. من دوست ندارم همه چی تموم بشه. دوست دارم همه چی تغییر کنه. دوست دارم همه چی خوب بشه.
میدونم که دونستن اینا برای شما هیچ سودی نداره اما اینجا تنها جایی هست که میتونم با کمترین سانسور بعضی از افکارم رو بنویسم.. اگه حالتون بد میشه میتونید اینجا رو نخونید..
اگه میشه برای حل مشکل مون دعا کنید 🌹
- ۰۱/۰۷/۲۷
حل کردن مشکلات ریشه در تغییر رفتار و تغییر نگرش و هزار تا موضوع دیگه داره. شاید دوست نداشته باشی زیاد توضیح بدم و جنبه نصیحت پیدا کنه برای همین بهتره سکوت کنم.