روایت های یک زندگی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

یک عصر دلنشین

پنجشنبه, ۲۸ مهر ۱۴۰۱، ۰۹:۴۷ ب.ظ

همسر عصر اومد و یک ساعت با هم حرف زدیم و چقدر این گفتگو عالی بود..

بعد رفت دنبال کاراش و منم ازش قول گرفتم که تا ۱۲ حتما برگرده..

دلم میخواد فردا بزنیم به دل طبیعت و یه نفسی بکشیم..

فضای خونه برام غیرقابل تحمل شده..

خدایا.‌. من منتظر روزهای خوبم.. تصورش میکنم و قند تو دلم آب میشه.. امیدوارم ببینم این روزها رو..

احساس میکنم از دوشنبه که بحث مون شد تا الان یه هفته گذشته.. اینقدر که سخت و نفس گیر بود !! حساب کردم دیدم تازه پنجشنبه ست !

کاش میشد چشامو ببندم بعد باز کنم و ببینم همه چی درست شده

  • ۰۱/۰۷/۲۸
  • بنتُ الهدی

نظرات  (۱)

  • مرتضی پورظهیر
  • امیدوارم خیلی زود همونی بشه که دوست دارید

    پاسخ:
    ممنونم انشاالله

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">