طعم شیرین استقلال
وقتی که اومدیم تهران و دخترک دوسال و اندی سنش بود، مشغول یه کار مشترک با همسر شدیم که من پیجش رو به عهده گرفتم و بعد از مدتی چون تولیدکننده مون کار رو متوقف کرد، تعطیل شد.. همزمان یه کار پاره وقت و در منزل مرتبط با رشته ام از یه تیم خوب بهم پیشنهاد شد و درجا پذیرفتم.. که همچنان مشغولشم.. با اینکه درآمد آنچنانی نداره اما چقدر لذت بخشه.. یه وقتایی از بی پولی نجاتم داده، یه وقتایی کمکم کرده دست پر برم خونه دوست و فامیل یا چیزایی که دلم میخواسته برای خودم بخرم.. و حالا هم که چندماهه مشغول فروش لباس کودک و نوجوانم.. دیروز تو حسابم شش هزارتومن بود.. حساب همسر که خالی.. تو فکر بودم که همکار جان پیام داد ساعت کاری دی ماه رو براش بفرستم و درجا واریز کرد :)) امروز با همون پولا صبحانه خوردیم :)) هرچند همسر متنفره از اینکه درآمدم رو برای خونه خرج کنم و همیشه میگه همش مال خودته، اما متاسفانه اونقدر قیمتا بالاست که عملا هیچیش به خودم نمیرسه و معمولا خرج خانواده میشه :| ایرادی نداره که گاهی توی شرایطی مثل الان که دست مون خالیه، من خرج کنم و نیازمون برطرف بشه. همسر هم معمولا وقتی پول دستش رسید بهم برمیگردونه. گاهی چند برابر :))
- ۰۱/۱۱/۰۲